هنر آشوریان
آشوریان مردم نواحی شمالی بین النهرین بودند که به دلیل اقتدار پادشاه های جنوب ( سومر ، آکد و بابل ) و غرب ( میتانی ) نتوانسته بودند به قدرت برسند . لیکن پس از تضعیف حکومتهای مذکور ، آشوریان فرصت ابراز وجود یافتند . در حدود نهصد سال پیش از میلاد سلطه قوم آشور صورت تحقق به خود گرفت ، و در سده ی بعدی آشور به صورت قدرت مسلط خاور نزدیک درآمد . آشوریان با هنر تکامل یافته ی خود که نقش برجسته کاری بود شاهکارهایی همتایی آثار برگزیده ی هر قوم و دورانی به وجود آوردند .
در روزگار شکوه سارگن دوم، سناخریب، اسرحدون، آسوربانیپال، و بر اثر حمایت و تشویق این شاهان، شاهکارهایی از نقش برجسته پیدا شد که هماکنون در موزه بریتانیا نگاهداری میشود. بهترین نمونه، در آن میان، اثری است که تاریخ آن به زمان آسورنصیرپال دوم میرسد، و آن قطعه سنگ مرمری است که نقش برجسته آن مردوک، خدای نیکی، را در حالتی نشان میدهد که تیامات، خدای شر و بینظمی و پریشانی، را از پای درمیآورد.
با وجود این، باید گفت که صورتهای بشری در نقشهای آشوری همه جا بد و خشن و متشابه با یکدیگر است؛ گویی نمونة کاملی وجود داشته و همه ناچار بودهاند که نقشهای خود را برگردة آن بسازند. در آن نقشها سرها به یک شکل بزرگ، و سبیلها به یک اندازه، و شکلها به یک صورت درشت، و گردنها برسان یکدیگر در شانههای مشابهی فرو رفته است. حتی خدایان نیز، با کمی تغییر، همین شکل عمومی آشوری را دارند.
گاه گاهی در میان نقشها صورتی دیده میشود که جاندار است؛ از آن قبیل است تختة مرمر نقشداری که عبادت ارواح را در برابر درخت خرمای هندی نشان میدهد، و لوحة سنگ آهکی دیگری که شمشی- اداد هفتم را نشان میدهد و در ضمن کاوشهای کالح به دست آمده است.
آنچه در میان نقش برجستههای آشوری حس تحسین بینندگان را برمیانگیزد نقشهای جانوران است؛ شک نیست که هیچ مجسمهسازی، قدیم و جدید، نتوانسته است، در مورد ساختن نقش جانوران، به اندازة هنرمندان قدیمآشور موفقیت پیدا کند. در نقشها، به صورت یکنواختی، صحنة جنگ و شکار تکرار میشود، ولی چشم هرگز از دیدن نیرومندی و قوت حرکات و استقامت خطوط خسته نمیشود.
از میان نقش برجستههای موجود، که عنوان شاهکار هنری دارند، باید از قطعههای ذیل نام برده شود:
اسب شاهانه سارگن دوم در نقش خرساباد؛ ماده شیر زخمخورده کاخ سناخریب در نینوا؛ منظرههای شکار آسورنصیرپال دوم و آسوربانیپال؛ و قطعهای که بر آن نقش دو شیر نر و مادهای است که در سایة درختی آرمیدهاند.
این نکته را باید در نظر داشت که تجسم طبیعت، در نقش برجستههای آشوری، اسلوب تصنعی و ناپخته دارد؛ صورتهای سنگین و غیرظریف و خطوط محیطی ضخیم است، و در ستبری عضلات مبالغه شده؛ هیچ کوششی برای ملاحظة نکات مربوط به مناظر و مرایا به کار نرفته است، جز اینکه اشیاء دور را در نیمة بالای نقش، و با همان بزرگی اشیای نزدیک که در پایین نقش قرار داده میشد، ترسیم کنند.
ولی هنر رفته رفته پیش میرفت و مجسمهسازان زمان سناخریب توانستند این نقایص را از میان بردارند و واقعبینی را در نقشها مراعات کنند و صیقل و پرداخت را کاملتر سازند و، از همه بالاتر، حرکت و جانداری را مجسم سازند؛ در مورد حیوانات، نشان دادن این حرکت و جانداری چنان بود که تا به امروز هم کسی نتوانسته است از این حد تجاوز کند.
ساختن نقش برجسته، برای آشوریان، همان منزلت پیکرتراشی برای یونانیان، یا نقاشی رنگ و روغنی برای هنرمندان ایتالیای دوره رستاخیز علم و هنر را داشت؛ به این معنی که تنها هنر محبوب و مورد پسند آنان بود، که کمال مطلوب ملی آنان را در شکل وصفات مجسم میساخت.
مطالب مرتبط
تحلیل کشیدن درخت و آدم در نقاشی کودکان
کودکان از طریق نقاشیهای خود، نظرات و تفسیرهایشان را بیان میکنند. نقاشیهای کودکان بخشی از طبیعت درونی آنها است.
رقص قلم های هنرمندان ایرانی بر فراز برج آزادی
در این بخش شروع یک نمایشگاه خوشنویسی در برج آزادی به اطلاع شما میرسد و معرفی میشود
آموزش طراحی چهره برای هنرجویان مبتدی تا حرفه ای
هنر طراحی چهره با سیاه قلم، یکی از محبوب ترین شاخه های هنر تجسمی می باشد. برای طراحی چهره اولین گام یادگیری صحیح و اصولی سایه زدن می باشد.
ثبت نظر
لیست نظرات کاربران